تاریخ : یکشنبه 90/11/23 | 12:0 صبح | نویسنده : محسن قادری
بابای مهربونم قربون دست سردت
قربون چشمای تو چشمای خیس دردت
بـــــابـــای مهربونم بوی حیــــات خونــه
باعثه بودن من یادت بامن میمونه
تو بهترین دوایی برای قلب خسته
واسه سکوت لبهام وقتی دلم شکسته
وقتی همش سیاهه دنیای توی چشمام
باهر بهونه یادت یه سایه میشه همرام
بابای مهربونم دیگه تو غصه تنهام
دیگه ماهی نمونده تو آسمون شبهام
آخه تو آسمونی من شاکیه زمینم
واسه یه لحظه هم من نمیشه که ببینم
نمیشه که تو لحظه چشات واسم بخنده
دستای پینه بسته ت دل به صدام ببنده
بابای مهربونم نمیشه اشکارو باخت
نمیشه زندگی رو از روی شونه انداخت
زوده واسه سکوتت واسه تنها گذاشتن
بچه های کوچیک که باید بابایی داشتن
چه رسم تلخی داره چرخای این زمونه
بابا میره آسمون یه من تنها میمونه
.: Weblog Themes By Pichak :.